برای مادرم...
این روزها بقول همسرم بیشتر یک کودک هستم تا یک همسر و یا احیانا یک مادر شاید حق با اوست! اما شایدم نه او مادر ش را بیاد ندارد...چون زود رفت.......اما اگر بود او هم با تمام مردانگی اش لحظاتی را به دامانش پناه میبرد... دست خودم هم نیست با این احوالات عجیب غریب این روزهایم بسیاری از اوقات دلم برایش تنگ میشود برای مادر م با اینکه اولین احساس مادر م نسبت به وجود من حالت تهوع بود اما... من عاشقانه دوستش دارممممممممممم و خدا را شکر که او هست تا من بغضهای کودکانه ام را به دامان گرمش پناه برم خدا را شکر بخاطر مادر م............ ...
نویسنده :
✍ مری
16:47